با خورشید کاری نداشته باشید که گرما بخش من است
با شبهایم کاری نداشته باشید که شبها محرم دردهایم هست
با یارم کاری نداشته باشید، که تنها دارایی من است
با جانم کاری نداشته باشید که این جان از آن خدای من است
ای امان... شبها نمیتونم بخوابم
ای امان ... خجالت میکشم و نمیتونم گریه کنم
ای امان... نمیتونم به غریبه عادت کنم
ای امان ... بدون اون نمیتونم زندگی کنم
عشق وقتی میایستد، از بین نمی رود، فرسوده میشود ،
اما همیشه! عشق می ماند
حسرت در قلب از بین میرود و قولها در دروغ
میگویند عاشقها نمیمیرند، مثل من عاشق میشوند
درونم میسوزد از این شبهای تاریک
درونم میسوزد از شبهای بدون او
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |